ارتباط ميان فضاي مجازي و نسل جوان
زينب روشنگر
اين رابطه: رابطهاي عميق و چندلايه است كه هم فرصت ايجاد ميكند و هم چالش. نسل جوان بخش مهمي از شكلگيري هويت خود را در فضاي مجازي تجربه ميكند؛ از دنبال كردن الگوها و بيان احساسات گرفته تا ساختن پرسوناي آنلاين. اين فضا امكان امتحان نقشهاي مختلف را فراهم ميكند، اما گاهي باعث شكلگيري هويتهاي ناپايدار يا وابسته به تاييد ديگران ميشود. براي بسياري از جوانان، فضاي مجازي مهمترين ابزار ارتباطي است. آنها از طريق چت، تماس تصويري و شبكههاي اجتماعي، دوستيهاي جديد ميسازند و ارتباطات خود را گسترش ميدهند. در كنار اين فرصتها، خطراتي مانند انزواي واقعي، سطحي شدن روابط يا حتي سوءاستفاده آنلاين نيز وجود دارد. اين فضا نقش مهمي در آموزش و يادگيري دارد. جوانها از منابع آموزشي جهاني، مهارتهاي ديجيتال و محتواهاي آموزشي بهرهبرداري ميكنند. در عين حال، اطلاعات نادرست، كاهش تمركز و يادگيري سطحي ميتواند مشكلاتي ايجاد كند. بخش بزرگي از سرگرمي نسل جوان در فضاي مجازي شكل ميگيرد؛ از بازيها تا توليد محتوا و تماشاي ويديو. اين موضوع خلاقيت آنها را افزايش ميدهد، اما استفاده بيش از حد ممكن است به اعتياد ديجيتال يا كاهش فعاليت بدني منجر شود. فضاي مجازي براي جوانها يك بستر مهم اقتصادي نيز هست. بسياري از آنها از طريق شبكههاي اجتماعي يا كارهاي آنلاين كسب درآمد ميكنند يا مهارتهاي خود را عرضه ميكنند. در كنار همه اينها، چالشهايي مانند اضطراب، مقايسه اجتماعي، تهديدهاي امنيتي، افشاي اطلاعات شخصي و آزار آنلاين نيز وجود دارد كه ميتواند سلامت رواني و امنيت آنها را تحتتاثير قرار دهد. در مجموع، رابطه نسل جوان و فضاي مجازي، رابطهاي شكلدهنده و تاثيرگذار است؛ فضايي كه رفتارها، ارزشها و سبك زندگي جوانان را تغيير ميدهد و در مقابل، جوانان نيز فرهنگ ديجيتال و روند رشد اين فضا را تحتتاثير قرار ميدهند. ارتباط ميان فضاي مجازي و نسل جوان را ميتوان با استفاده از نظريه «جامعه شبكهاي» مانوئل كاستلز بهصورت منسجم توضيح داد. اين نظريه بيان ميكند كه جامعه امروز از ساختارهاي سنتي فاصله گرفته و وارد مرحلهاي شده كه در آن ارتباطات، قدرت و فرهنگ در قالب شبكههاي ديجيتال سازمان مييابند. از اين منظر، فضاي مجازي نه تنها رسانهاي براي انتقال پيام، بلكه بستر اصلي شكلگيري روابط اجتماعي، هويت فردي و فرهنگ نسل جوان است. در چنين جامعهاي، هويت جوانان به شكلي سيال و چندلايه در شبكههاي مجازي شكل ميگيرد. برخلاف گذشته كه هويت جوان در نهادهايي مانند خانواده، مدرسه يا اجتماع محلي تثبيت ميشد، امروز جوانان در شبكههاي اجتماعي خودهاي مختلفي را تجربه ميكنند، بازخوردهاي متنوعي دريافت ميكنند و هويت خود را پيوسته بازتعريف ميكنند. اين فرآيند هويتيابي شبكهاي آزادي بيشتري براي انتخاب سبك زندگي، ارزشها و گروههاي اجتماعي فراهم ميكند. ارتباطات اجتماعي نيز تحتتاثير اين ساختار جديد دگرگون شده است. جوانان بيش از هر نسل ديگري در شبكههاي ديجيتال فعالاند و روابطي شكل ميدهند كه مبتني بر علايق مشترك و نه موقعيت جغرافيايي يا طبقه اجتماعي است. اين روابط شبكهاي گسترده و متكثر، اجتماعات جديدي ايجاد ميكنند و به جوانان امكان ميدهند در عرصه فرهنگي و اجتماعي نقش فعالتري داشته باشند. كاستلز اين تغيير را بنياني براي شكلگيري قدرت و فرهنگ جديد ميداند، زيرا كنترل شبكهها به معناي كنترل معنا، هويت و جريان اطلاعات است. فضاي مجازي همچنين بستر مهمي براي آموزش و يادگيري جوانان شده است. جريان دانش در اين فضا افقي است و جوانان تنها مصرفكننده اطلاعات نيستند، بلكه توليدكننده محتوا و نقشآفرين در شكل دادن به دانش جمعياند. دسترسي آسان به منابع آموزشي و فرصت يادگيري مهارتهاي جديد موجب شده است جوانان در سطح جهاني با جريان دانش و فرهنگ همراه شوند. در كنار اين فرصتها، چالشهايي نيز وجود دارد. شكاف ديجيتال ميان جواناني كه از مهارتها و ابزارهاي ديجيتال برخوردارند و كساني كه اين توانايي را ندارند، به يكي از بزرگترين نابرابريهاي عصر جديد تبديل شده است. همچنين مسائلي مانند اعتياد به شبكههاي اجتماعي، كاهش روابط چهرهبهچهره، فشار رواني ناشي از مقايسه اجتماعي، انتشار اخبار جعلي و تهديدهاي مربوط به حريم خصوصي از مشكلاتي است كه نسل جوان با آن مواجه است. در مجموع، ارتباط ميان فضاي مجازي و نسل جوان ارتباطي عميق و ساختاري است. فضاي مجازي بخشي جداييناپذير از زندگي جوانان شده است و هويت، روابط، يادگيري و حتي فرصتهاي شغلي آنان در اين فضا بازتعريف ميشود. جوانان نهفقط مصرفكننده اين شبكهها، بلكه يكي از سازندگان اصلي جامعه شبكهاي معاصر هستند. با اين حال استفاده سالم و هدفمند از اين فضا نيازمند آموزش، آگاهي و مديريت است. براي مديريت بهتر ارتباط نسل جوان با فضاي مجازي، لازم است خانواده، مدرسه و حاكميت نقش مكمل يكديگر را ايفا كنند. والدين بايد سواد رسانهاي خود را افزايش دهند و با گفتوگوي صميمانه و اعتمادسازي، به جاي كنترل سختگيرانه، مسير استفاده سالم از فضاي مجازي را براي فرزندان فراهم كنند. همراهي در تعيين زمان استفاده و تشويق نوجوانان به فعاليتهاي خلاقانه و آموزشي در فضاي آنلاين نيز موثر است. در مدارس، آموزش مهارتهاي سواد رسانهاي، تحليل محتوا و تشخيص اخبار جعلي ضروري است. استفاده مثبت از ابزارهاي ديجيتال در آموزش ميتواند به دانشآموزان كمك كند تا فضاي مجازي را به فرصت يادگيري تبديل كنند. همچنين حمايت مشاوران از سلامت رواني دانشآموزان و گفتوگو درباره فشارهاي اجتماعي فضاي مجازي اهميت دارد. در سطح حاكميت، سياستگذاري هوشمند براي حفظ حريم خصوصي، مقابله با سوءاستفادههاي اينترنتي و كاهش شكاف ديجيتال ضروري است. سرمايهگذاري در آموزش ملي سواد رسانهاي و حمايت از توليد محتواي مفيد و بومي نيز ميتواند فضاي مجازي را براي جوانان سالمتر و كارآمدتر كند. درنهايت، با همكاري اين سه سطح، فضاي مجازي به جاي تهديد، به بستري براي رشد، يادگيري و هويتيابي سالم نسل جوان تبديل خواهد شد.
دانشجوي دكتراي جامعهشناسي فرهنگي
عضو انجمن جامعهشناسي
منابع در دفتر روزنامه موجود است